آن دنیا
این لحظه و تمام لحظات زندگی خود را به خواست الله در کتاب اعمالمان خواهیم دید
بسم رب المهدی جشن روز معلم خیلی خوش گذشت
پ.ن:خییییییییییلی از خودم تعریف کردم(اعتماد بنفس) پ.ن:خدایا لذت این روزهای خوب و شیرین با بچه ها بودنو از من نگیر التماس دعا........
امروز برای آخرین روز سال تحصیلی 89_88 رفتم مدرسه
تا هم برگه امتحاناتو تحویل بدم هم لیست نمراتو
صبح یه خورده بیرون از خونه کار داشتم بخاطر همین
حول و حوش ساعت 11:10 رسیدم مدرسه
از مسئولای مدرسه کسی نبود جز خانم نوروزی که مامانه مدرسست
و چندتا از بچه های اول و دوم
بجه های اول امروز امتحان آخرشون بود که ساعت 9:30 تموم شده بود
و تا اون موقع منتظرم موندن
البته بچه های دوم دوشنبه امتحانشون تموم میشه
تقریبا 10 متری مدرسه چنتاشونو دیدیم که دم در منتظرن
تا منو دیدین شروع کردن به صلوات فرستادن
دستشون درد نکنه بازم شرمندم کردن فاطمه یه
دسته گل خوشکل (سه تا رز قرمز و یه رز سفید )و
مقداری آلوچه برام آورد
برگه ها رو تحویل خانم نوروزی دادم
بعدشم رفتیم با بچه ها کلی عکس انداختیم
بعد عکس هانیه یه انگشتر خیلی زیبا بهم هدیه داد
البته هانیه برا روز مادرم یه ادکلن همراه با اسپره بهم هدیه داد
بهم گفته بودبرام مثل یه مادر بودید و .......
فاطمه هم برا روز مادر بهم گفت :معلم مثل مادر دومه پس روزتون مبارک
البته ناگفته نمونه که بچه های اول برا روز معلم تو کلاس حودشون برام جشن گرفتن و بهم هدیه داده بودن
از دفتر چند باری اومدن تذکر دادن
البته دفعات اول به بچه ولی دفعه آخر
بهم گفتن خانم....... بچه هارو آروم کنید کلاسای دیگم درس دارن
ولی بچه ها اصلا به خرجشونم نرفت
حتی کیک اون روزو به دفتر هم ندادن و همشو با هم خوردیم
اتفاقا اون روزم چندتایی عکس انداختیم
کلا این یه سال با خاطرات تلخ و شیرینش
برام پر از تجربه بود امیدوارم برای سالهای
بعد هم بمونم و بتونم در حد توانم خدمت کنم
Design By : Night Melody |