سفارش تبلیغ
صبا ویژن


آن دنیا

این لحظه و تمام لحظات زندگی خود را به خواست الله در کتاب اعمالمان خواهیم دید

بسم رب المهدی

       

 حسن سرمایه ی زهرا و حیدر         مبارک سوره ی قرآن داور

 دلیل برکت نسل محمد                   حسن زیباترین تفسیر کوثر
                    پس از جد و اب و ام، مجتبی هست  
                          
برای چهارده معصوم، سرور

 زیا محسن اگر حاجت بخواهی      قسم براو بده، با دیده ی تر

 بود نزد خدایش آبرو دار                 به نام او گنه از دوش بردار

       

      میلاد امام حسن مجتبی کریم اهل بیت مبارک
         
                     انشاالله عیدی خوبی از آقا بگیرید

         

   خدا رو شکر میکنم و از کریمه اهل بیت هم بخاطر عیدی
   http://www.postsmile.net/img/28/2817.gif که امروز بهم دادواقعا ممنونم

  (راس ساعت 15:25 از ......بهم زنگ زدن و خبر خوشی که
   چند وقته منتظر شنیدن بودمو بهم دادن واقعا
خوشحالم اشکم در اومد و بلافاصله بعدش وضو گرفتمو
دو رکعت نماز شکرانه خوندم(ریاو دارید)
              
                      خدا جونم واقعا ممنونم

           
 التماس دعا............


نوشته شده در پنج شنبه 89/6/4ساعت 4:46 عصر توسط باران نظرات () |

 روزی مرد جوانی در میانه ی شهری ایستاد و ادعا کرد زیباترین قلب دنیا را دارد . جمعیت زیادی دور او را گرفته و به قلب سالم و بدون خدشه ی او نگاه می کردند و همه تصدیق می کردند که قلب او براستی زیباترین و بی نقص ترین قلبی است که تا کنون دیده اند.
مرد جوان در کمال افتخار و با صدایی بلندتر از جمعیت به تعریف از قلب خود می پرداخت که ناگهان پیرمردی جلوتر از جمعیت آمده خطاب به مرد جوان گفت : « اما قلب تو به زیبایی قلب من نیست .» سکوتی برقرار شد و مرد جوان به همراه جمعیت به قلب پیرمرد نگاه کردند ، قلب او با قدرت تمام می تپید ، اما پر از زخم بود .
قسمتهایی از قلب او برداشته شده و تکه هایی جایگزین آن شده بود ، اما آنها بدرستی جاهای خالی را پر نکرده بودند و گوشه هایی دندانه دندانه در قلب او دیده می شد . در بعضی نقاط قلب پیرمرد شیارهای عمیقی وجود داشت که هیچ تکه ای آنها را پرنکرده بود .
مردم با نگاهی خیره به او می نگریستند و با خود فکر می کردند که این پیرمرد چطور ادعا می کند قلب زیباتری دارد !
مرد جوان به قلب پیرمرد اشاره کرده خندید و گفت : « سر شوخی داری ؟ قلبت را با قلب من مقایسه کن ! قلب تو تنها مشتی زخم و خراش و بریدگی است ! »

پیرمرد گفت : « درست است ، قلب تو سالم به نظر میرسد . اما من هرگز قلبم را با قلب تو عوض نخواهم کرد ... تو نخواهی دانست که هر زخمی یادگار مهر کسی است که من بخشی از قلبم را جدا کرده ام و به او بخشیده ام ، گاهی او هم بخشی از قلب خود را به من داده است که به جای آن تکه ی بخشیده شده ، قرار داده ام . اما چون این دو عین هم نبوده اند ، گوشه هایی دندانه دندانه بر قلبم دارم ، آنها برایم بسیار عزیزند ، چرا که یادآور عشقی زیبا هستند . بعضی وقتها بخشی از قلبم را به کسانی بخشیده ا م اما آنها چیزی از قلب خود به من نداده اند ! اینها همین شیارهای عمیق هستند . گرچه دردآورند اما ، باز یاد آور یک دلدادگیه من اند و من همه در این امیدم که آنها روزی باز گردند و این شیارهای عمیق را با قطعه ای که من در انتظارش بوده ام پر کنند . پس حال می بینی که زیبایی واقعی چیست ... ! »
مرد جوان چند لحظه بی هیچ سخنی اورا نظاره کرد ، در حالیکه اشک از گونه هایش سرازیر بود ، سمت پیرمرد رفته از قلب جوان و سالم خود قطعه ای بیرون آورد و با دستانی لرزان ، به پیرمرد تقدیم کرد . پیرمرد آنرا گرفت و در قلبش جای داد و او نیز بخشی از قلب پیر و زخمی خود را در جای زخم قلب مرد جوان قرار داد .

مرد جوان به قلبش نگریست ، سالم نبود ، اما او و جمعیت همگی اذعان داشتند که از همیشه زیباتر بود.


نوشته شده در دوشنبه 89/6/1ساعت 4:4 صبح توسط باران نظرات () |

بسم رب المهدی

       تولد   تولد تولدتون مبارک
                                     
                
 امروز برای دوتا از عزیزانم که تولد یکیشون 23 مرداد و تولد یکی 

دیگشون 29 مرداد یه جشن کوچولو تو وبم گرفتم تا تولدشونو تبریک بگم

      

  داداشی مهربونم و زنداداشی عزیزو دوست داشتنی تولدتون مبارک 
            
انشاالله سالهای سال در کنار هم زیر سایه امام زمان و در پناه خدا خوشبخت و سر بلند باشید

  حالا وقت هدیه هاست هر کسی دست خالی اومده باشه از کیک تولد خبری نیست
        
    اینم از هدیه ها قابل زنداداشی و داداشیمو نداره

  ایشاالله زود زود  برا جیگر طلای عمه  تولد بگیریم
  ( قابل توجه دوستان هنوز خبری نیست من عمه دلخوشی ام)
                        
      حالا نوبت کیک دسپخت خودمه بفرمائید
  
                          
     ..............................................................
  برای سلامتی و خوشبختی داداشی و زنداداشیم بلند صلوات بفرست

      اللهم صل علی محمد وال محمد والعجل فرجهم
................................................................................................................................................
پ.ن:امروز 26 مرداد روز ما بین 23 و 26 مرداد برا همین امروز تولد گرفتم براشون


نوشته شده در سه شنبه 89/5/26ساعت 7:45 عصر توسط باران نظرات () |

 بسم رب المهدی 

سلام دوستان
چند وقتی میشه که دل و دماغ نوشتن و گذاشتن پست جدیدو ندارم
فقط گاهی میامو کامنتای  دوستانو میخونم Computer

در ضمن شرمنده دوستانی هستم که بهم لطف داشتن این مدت و برام کامنت گذاشتن
ولی من نتونستم بهشون سر بزنم(مخصوصا ترنم عزیزم)

دوست داشتم دلیل بیحوصله گیهامو ناراحتی Beggingو غم و غصه مو بنویسم
ولی صلاح ندیدم این کارو بکنم
چون اصولا ادمی هستم که مسائل
و مشکلاتی که پیش میادو میریزم تو دلم  چون دوست ندارم باعث ناراحتی کسی بشم
البته این دفعه چند نفری به کمکم اومدن
که از سه تاشون که برام خیییییییییلی عزیزن و با حرفاشون خیلی آرومم کردن
تشکر میکنم (دایی جونم و داداشیم و خواهر جونم )

ماه رمضانم از راه رسید امیدوارم امسال کمال استفاده
را از این ماه عزیز ببرم 
و بهتر از سال
گذشته از لحظه لحظه های این مهمونی بزرگ خدا ذخیره ای داشته باشم
برای آن دنیا
و تقدیرمو تو شبهای قدر تا سال آینده اگه زنده بودم خوب رقم بزنم
 

برای تمامی دوستان (ترنم-طعم بارانی-عمه جون دیانا-
یاس وآفتابگردونش- خاک-رهگذر-ساقی رضوان-دوتا دوس جوناhttp://www.millan.net/minimations/smileys/guntootsmiley2.gif-مدادرنگیPainter و.........)
دعا میکنم که بهره ای از این سفره ی گسترده خدا ببرند و حاجاتشون براورده بشه
و به هر چیزی که صلاجشونه برسن
          
 برا ظهور امام زمان عج و سلامتی نایب بر حقش رهبر عزیزمون زیاد دعا کنیم

        

نمیخوام مثل خیلی ها بگم اگه خواستید و یادتون موندInvisible برام دعا کنید نه
من از
تمامی دوستان خواهش میکنم که سر سفره افطار و سحرو هر لحظه ای که بیادم افتادند
برام دعا کنند چون واقعا محتاج دعاهاشونم
.................................................................................................................................................

پ.ن:چند وقتی میشه که در قسمت پاسخ مدیر وبلاگ گزینه ارسال غیر فعاله و نمیتونم جواب کامنتارو بدم اگه کسی دلیلشو میدونه خوشحال میشم کمکم کنه


التماس دعا..........

 

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 89/5/21ساعت 3:22 عصر توسط باران نظرات () |

بسم رب المهدی

                             

ماه رمضان ماه خداوند، ماه نزول قرآن و از شریف‌ترین ماه‌های سال است. در این ماه درهای آسمان و بهشت گشوده و درهای جهنم بسته می‌شود، و عبادت در یکی از شب‌های آن ( شب قدر ) بهتر از عبادت هزار ماه است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خطبه شعبانیه خود درباره فضیلت و عظمت ماه رمضان فرموده است: «ای بندگان خدا! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما روی آورده است؛ ماهی که نزد خداوند بهترین ماه‌ها است؛ روزهایش بهترین روزها، شب‌هایش بهترین شب‌ها و ساعاتش بهترین ساعات است.
بر مهمانی خداوند فرا خوانده شدید و از جمله اهل کرامت قرار گرفتید. در این ماه، نفس‌های شما تسبیح، خواب شما عبادت، عمل‌هایتان مقبول و دعاهایتان مستجاب است.
پس با نیت‌ای درست و دلی پاکیزه،‌ پروردگارتان را بخوانید تا شما را برای روزه داشتن و تلاوت قرآن توفیق دهد. بدبخت کسی است که از آمرزش خدا در این ماه عظیم محروم گردد. با گرسنگی و تشنگی در این ماه، به یاد گرسنگی و تشنگی قیامت باشید.»

آن گاه پیامبر اکرم وظیفه روزه‌داران را برشمرد و از
صدقه بر فقیران، احترام به سالخوردگان، ترحم به کودکان، صله ارحام، حفظ زبان و چشم و گوش از حرام، مهربانی به یتیمان و نیز عبادت و سجده های طولانی، نماز، توبه، صلوات، تلاوت قرآن و فضیلت اطعام در این ماه سخن گفت.
منابع :
مفاتیح الجنان،‌ تفسیر نمونه، ‌ج 1، ص 634؛ المیزان، ‌ج 2، ص 15
التماس دعا...........



نوشته شده در پنج شنبه 89/5/21ساعت 11:47 صبح توسط باران نظرات () |

بسم رب المهدی (عج)                             

تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، او با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد
تا او
را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد.

  سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از کلک بسازد تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید،
روزی
پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود،
بدترین
چیز ممکن رخ داده بود، او عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»
صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب برخاست، آن می‌آمد تا او را نجات دهد.
مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم

  آسان می‌توان دلسرد شد هنگامی که بنظر می‌رسد کارها به خوبی پیش نمی‌روند، اما نباید امیدمان را از دست دهیم
زیرا خدا در کار زندگی
ماست، حتی در میان درد و رنج

دفعه آینده که کلبه شما در حال سوختن است به یاد آورید که آن شاید علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند.

التماس دعا........


  


نوشته شده در شنبه 89/5/9ساعت 11:45 صبح توسط باران نظرات () |

    بسم رب المهدی

                                         
                                       باز دلم میل جنون کرده است                باز هوای خط خون کرده است

                                      هر که گذر کرد ز میخانه ات                   مست شد از سایه پیمانه ات

                                     یاد تو کردم دلم از غم گرفت                   قلب ز هجران تو ماتم گرفت

                                     عطر وجودت همه عالم گرفت                می شود از دست تو خاتم گرفت؟

                                      درک حضور تو نیاز من است                  سوی تو هر وعده نماز من است

                                       سجده به تربت همه کار من است          روضه ارباب که یار من است

                                       یک نظری کن که مسیحا شوم              جلوه نما  تا که چو موسی شوم

                                         زنده کنم جان به تن مرده ام                 باز کنم نیل که رزمنده ام 
...................................................................................................................................................................................
پ.ن:میلاد با سعادت امام عصر حجت ابن الحسن العسگری هزاران بار مبارک
انشاالله همه دوستان عیدی خوبی از آقا بگیرید
پ.ن:تولد یکی از بهترین و دوست داشتنی ترین عزیزانم امسال با نیمه شعبان یکی شده
التماس دعا...........

 


نوشته شده در سه شنبه 89/5/5ساعت 1:0 صبح توسط باران نظرات () |

Design By : Night Melody